تو چراغِ خود برافروز
به یادِ «شهلا لاهیجی» (4 اردیبهشت 1321– 18 دی 1402)
افسانه نجاتی؛ مترجم
روشنگرانه زیستن در اعصار تاریک، هنری است خردمندانه و بسیار پرهزینه. سد سترگ بایدها و نبایدها نخستین و سختترین مانع بر سر راه روشنگران است و واژة روشنگران وقتی وفق منش زنی بالابلند و پرآوازه برگزیده میشود برای نام یک انتشارات با تکیه بر مطالعات زنان آن هم سالیان سال پیش! باید نشست به شمارش مرارتهای این زن ناشر. این ناشر روشنگر! او که مانند کسانی نبود که از فرط صغارت و حقارت و یا منفعتطلبی شجاعت به کارگیری فهم خود را در تبیین آنچه در پیرامونشان روی میدهد ندارند. او که با افقهای باز نسبت داشت، او که از یکسو عزم قلهها را کرده بود به کمک چوبدست فهم خود و از سوی دیگر با تمام توش و توان، دیگران را به میدان فرا میخواند و بهعنوان یک ناشر روشنگر یکتنه مواضع و حتی موضوعیت ممیزی را به چالش میکشید. او که مشرف به آیین صعود بر قلههای دانایی شده بود بیباک از مزدبگیران و راهزنانی که شبانه با مواد آتشزا دفترش به آتش کشیدند و تا توانستند خسارت به بار آوردند.
بانو شهلا لاهیجی بهسان یار دیرینش سیمین بانوی غزل معاصر همیشه با تواناییهای بیمانندش وعدة ستون زدن به زیر سقفهای ویران فرهنگ را میداد، اگرچه با استخوان خویش و به آن عمل میکرد. او پاسخی صریح برای حضور مؤثر زن در عرصههای به ظاهر انحصاری مردانه بود.